داستان شروع تلخ پایان شیرین

از زبان مرینت:
شب شده بود داشتم لباسامو عوض میکردم که دیدم کت نوار جولوم بایستاده و داره نگام میکنه تازه متوجه شدم لباس تنم نیست که دیدم کت نوار داره میاد جولو...
از زبان کت نوار:
دلم گرفته بود تبدیل شدم و رفتم خونه مرینت پریدم رو بالکن در بتوانند که باز کردم کسی نبود فکر کردم مری رفته پایین رفتم تو اتاقش همین طور داشتم اتاق و انالیزم میکردم که دیدم مرینت لخت جولو ایستاده بود خوشکم زد خیلی سعی کردم خودمو کنترلکنم اما نشد و کنترل خودمو از دست دادم و رفتم جولو می خواست فرار کنه که گرفتمش و پرتش کردم رو تخت و شین کردم به در اوردن لباساش و لیمو گذاشتم رو لبش و سوارشو در اوردم و سینه هاشو مشت کردم و شلوارشو در اوردم و تبدیل به ادرین شدم و و لباسای خودمم در اوردم و و اونجام تو ورودیش کردم و تلمبه زدم و اونجام در اوردم و پشتشو برگردوندن و اونجام داخل پشتش کردم و تولنبه زدم و اونجام در اوردم و برگردوندن سمت خودم و لب ورودیشو نوازش کردم و ورودیشو لیس زدم و دو باره اونجام تو ورودیش کردم و تند تند تلنبه زدم و دورشو میبندیم و سینه هاشو فشار میدادم ۱۰ دقیقه همین کارو کردم و دوباره اونجام تو پشتش کردم و تولومبه زدم و اونجام بیرون اوردم و با یک حرکت جاهامونو عوض کردم و مرینت و رو خودم نشاندم و اونجام دوباره تو ورودیش کردم و تولنبه زدم و همزمان لباسم میبوسیدم بعد ۱۰ دقیقه تو اون حالت بودیم اونجام از ورودی در اوردم و مرینت و بغل کردم و بردم حموم فکر اونم تو شک بود چون اصلا حرف نمی زد مرینت و گذاشتم رو تخت مرینت داشت گریه میکرد منم رفتم کنارش و لیمو سرشو نوازش می کردم و بهش دل داری میدادم آروم نمیشد برا همین الان گذاشتم زودباش و خیلی اروم میبوسیدمش و آخر یک گاز از لمس گرفتم و ازش جدا شدم و بغلش کردم همون طور خوابم برد ... وقتی بلند شدم همه چیزو به مری گفتم و اونم گفت که لیدی باگ...
چهار ماه بعد
از زبان مرینت:
مری :وای استرس دارم الیا
الیا:نگران نباش دختر همه چی خوبه
مری:باشه
از آرایشگاه اومدم بیرون که دیدم ادرین دم در بهش سلام کردم جواب سلاممو داد و دره ماشینو برام باز کرد نشستم تو ماشین و ادرین نشست و رفتیم سمت تالار وقتی به تالار رسیدیم ادرین دیئ برام باز کرد و دستشو جولوم گرفت دستشو گرفتم واز ماشین اومدم بیرون و رفتیم تو تالار و رو سکو تالار بایستادیم
اقد:...... آیا وکیلم
مری: بله
اقد:.....ایا وکیلم
ادری:بله
و همو بوسیدیم ....