سلام من مرینتم 18 سالمه یک دختر خشن و سرد 

مرینت : صبح از خواب بلند شدم صوبحونمو خوردم و یک تیپ لش زدم

تیپ مری👇

و از خونه رفتم بیرون رفتم خونه دوستم باهم فیلم نگاه کردیم و خوشگذروندیم اصلا حواسم به ساعت نبود وقتی به ساعت نگاه کردم عقربه ساعت روی ۱۱ شب بود از دوستم خداحافضی کردم  و از خونشون اومدم بیرون خیابون خیلی خلوت بود سرم پایین بود داشتم راهمو میرفتم که یک ماشین جولوم واستاد سرمو بالا اوردم که با دو تا چشم سبز خمار روبه رو شدم پسره گفت: خوشگله شبی چند می گیری ؟ عصبی شدم گفتم:فاکیو گم میشی یا گمت کنم پسره عصبانی شد از ماشین اومد پایین ترسیدم خواستم فرار کنم که از بازوم گرفت و پرتم کرد تو ماشین و خودشم نشست پشت فرمون و حرکت کرد هر کاری کردم نتونستم درو باز کنم بی خیال شدم که ماشین وایستاد پسره اومد درو باز کرد و منو روی کولش انداخت چشمامو بسته بودم و بهش مشت میزدم که حس کردم روی یک چیز نرم  فرود اومدم وقتی چشمامو باز کردم توی یک اتاق روی تخت بودم و پسره روم خیمه زده بود گفتم: خواهش میکنم ولم کن پسره : وقتی فوحش دادی باید به اینجا هاشم فکر میکردی بدون اینکه بزاره حرفی بزنم لباشو رو لبام گذاشت و شروع کرد به بوسیدن و همزمان لباسامم در میاورد دست از سر ببرم برداشت و شروع کرد به خوردن یکی از سینه هام و اون یکی رم میمالید سینه هام و ول کرد و دستشو تا ورودیم نوازشگرانه اورد و ورودیمو نوازش کرد و انگشتشو کرد تو ورودیم از سر درد جیغ کشیدم  با انگشتاش تو ورودیم تلنبه زد انگشتاشو در اورد و دهنشو نزدیک ورودیم کرد ورودیمو بوسید و زبونشو تو ورودیم کردم زبانشان در اورد و از اون بلند شد و لباساشو در اورد و دوباره روم خیمه زد و خودشه بهم می مالید و هم زمان اونجاشو روی ورودیم می مالید و اونجاشو خیلی محکم تو ورودیم کرد و تلنبه زد دوتامون عرضا شدیم و اون تو من خالی کرد اونجاشو در اورد و منو تو بغلش گرفت و اونجاشو تو ورودیم کرد و خوابید منم تا صبح گریه کردم و نفهمیدم کی خوابم برد ادامه دارد...